۲۰ آبان ۱۴۰۰ مصادف است با نود و یکمین سالروز تأسیس کانون وکلای دادگستری؛ روزی که مجاهدتهای بیش از ده ساله تعدادی از وکلا و حقوقدانان برای ایجاد نهاد صنفی وکالت به بار نشست.
در سال ۱۳۰۰ شمسی و پس از آنکه عدهای نسبتاً کافی از وکلا تصدیق قانونی وکالت را دریافت کردند، در نامهای خطاب به وزارت عدلیه خواستار تشکیل «مجمع وکلای رسمی» شدند.
تشکیل این مجمع در نظامنامه امتحان وکلا پیشبینی شده و هدف از ایجاد آن، نظمدادن به امور وکلا و حلقه ارتباطی وکلا با وزارت عدلیه بود.
در تیر ماه ۱۳۰۰ شمسی انتخابات انجام شد و آقا شیخ جلالالدین به عنوان رییس و نقیبزاده به عنوان نایبرییس انتخاب شدند.
اکبرخان داور، وزیر عدلیه، در بهمن ماه ١٣٠۵ اختیار ویژهای را از رضاشاه برای ایجاد عدلیه نوین اخذ کرد. با حذف مجمع وکلای رسمی از اصول تشکیلات پیشنهادی مرحوم داور، امور مربوط به وکلا زیر نظر ادارهای قرار گرفت به نام «اداره احصاییه امور قضایی وزارت عدلیه».
داود پیرنیا(حقوقدان و موسیقی دان) که ریاست اداره احصاییه امور قضایی را در سنوات متمادی داشت، شخصا علاقه خاصی به حفظ حیثیت وکلا نشان می داد و یکی از افرادی است که به عملی شدن فکر تاسیس کانون وکلا کمک شایانی کرد.
روز ۲۶ تیرماه ۱۳۰۹ به دعوت داود پیرنیا عدهای از وکلا در منزل ایشان جمع شدند و پیرنیا با ذکر مقدماتی اظهار نمود که آقای وزیر عدلیه میخواهد کانون وکلا تشکیل شود و دعوت آقایان برای این منظور است.
نهایتاً روز سهشنبه ۲۰ آبانماه ۱۳۰۹، کانون وکلا به شکل رسمی و با حضور علی اکبرخان داور و برخی دیگر از مقامات افتتاح شد.
اکبرخان داور در این نشست سخنرانی مطولی کرد و در بخشهایی از آن گفت:
رسانیدن حیثیت وکالت به آن مقام و درجه بسته به همت آقایان و رفتارشان در قسمت کارهای عمومی است که مربوط با کار وکالت میباشد. آقایان خودشان بهتر میدانند که هر کاری ولو کار خوب باشد اگر طرز آن کار بد شد افکار عصر و اخلاق عمومی آن را بد میداند و اشخاصی که آن طور کار میکنند در نظر جامعه اشخاص بدی هستند.
امیدورام آقایان با احساسات پاک و بلند خود تا میتوانند سعی کنند دراین که همین فکرهایی را که خودشان داشتهاند، بوجه احسن عمل کنند. تأسیس کانون وکلا فکر ما نبوده است- بعضی از آقایان که همین جا حضور دارند این موضوع را به من تذکر دادند، منتهی من گفتم قدری صبر کنید- حالا خود آقایان باید سعی کنند کمک کنند که دنباله این فکر را بیاورند و بنده اعتماد میدهم که تا میتوانیم همراهی کنم که با کمک آقایان سمت و شغل وکالت همانطوری که در خارجه هست بشود.
البته کمکهایی از طرف بعضی از آقایان شده است. دعوت کردیم آمدند کمک و اظهار نظر کردند و مخصوصاً من اسم یک نفر از آقایان را به شرط اینکه سایر آقایان اوقاتشان تلخ نشود، برای ابراز قدردانی و حقشناسی خود ذکر میکنم.
آن آقای آقاسید هاشم وکیل است که ایشان در چند مورد در قوانینی که تهیه و به مجلس داده میشد و در قسمتهای دیگر نظریات صحیح خود را نوشته و ارسال داشتند که غالباً خیلی خوب بوده و به موقع میرسید و ما هم نظریات ایشان را میپذیریم و اگر ایشان تذکر نمیدادند، چیزهایی بود که ما شاید خیلی دیر متوجه آن میشدیم.
من از ایشان قدرشناسی و تشکر میکنم زیرا در این مورد وظیفه و تکلیفی نداشتند و فقط این احساس که کاری که ایشان در آن وارد هستند، بی نقص باشد، ایشان را وادار به این اقدام مینمود.
اگرچه این نهاد مدنی تا ۲۲ سال بعد از تأسیس از حکومت استقلال نداشت و زیر نظر وزارت دادگستری اداره میشد، لیکن مجاهدت وکلایی چون سید هاشم وکیل و دیگر فعالان صنفی برای هماهنگ سازی وکلا از یک سو و رایزنی با دولتمردان وقت از سوی دیگر موجب شد تا مرحوم مصدق در سال ۱۳۳۱ لایحه استقلال کانون وکلای دادگستری را با توجه به اختیارات قانونی به تصویب برساند.
نظرات