اموال
منظور از اموال به معنای دارایی های شخص از هر نوع( شئسی ،وجه و…) که باشد.
1-منقول: اموالی که انتقال آن از محلی به محل دیگر ممکن باشد بدون اینکه به خود یا محل آن خرابی وارد آید منقول است(ماده 19 قانون مدنی)و از مصادیق آن میتوان به ماده 20 قانون مدنی اشاره نمود که:کلیه دیون،از قبیل قرض و ثمن مبیع و مال الاجاره عین مستاجره (از حیث صلاحیت محاکم) در حکم منقول است ولو اینکه مبیع یا عین مستاجره از اموال غیر منقوله باشد.
انواع کشتی های بزرگ و کوچک و قایق ها و آسیاها و کلیه کارخانه هایی که نظر به طرز ساختمان جزء بنای عمارتی نباشد و مصالح بنایی که برای بنایی تهیه شده یا بواسطه خرابی از بنا جدا شده باشد مادامی که در بنا به کار نرفته ،داخل منقول است.(ماده 21،22 قانون مدنی)
2-غیر منقول:آن است که از محلی به محل دیگر نتوان نقل نمود اعم از اینکه استقرار آن ذاتی باشد یا بواسطه عمل انسان به نحوی که انتقال آن مستلزم خرابی یا نقص خود مال یا محل آن شود. (ماده 12 قانون مدنی)
از مصادیق آن میتوان به:اراضی و ابنیه و آسیا و هر چه که در بنا منصوب و عرفا جزء بنا محسوب میشود و لوله ها که برای جریان آب یا مقاصد دیگر در زمین یا بنا کشیده شده باشد(ماده 13 قانون مدنی)
حیوانات و اشیایی که مالک آن را برای عمل زراعت اختصاص داده باشد از قبیل گاو و گاومیش و ماشین و اسباب و ادوات زراعت و تخم و غیره و به طور کلی هر مال منقول که برای استفاده از عمل زراعت لازم و مالک آن را به این امر تخصیص داده باشد از جهت صلاحیت محاکم و توقیف اموال جز ملک محسوب و در حکم مال غیر منقول است و همچنین است تلمبه و گاو و یا حیوان دیگری که برای آبیاری زراعت یا خانه و باغ اختصاص داده شده است.(ماده 17 قانون مدنی)آینه و پرده نقاشی در صورتی که در بنا بکار برده شده باشد به طوری که نقل آن موجب نقص یا خرابی خود آن یا محل آن بشود غیر منقول است(ماده 14 قانون مدنی)
اموالی که مالک خاص ندارند:
1- اموال عمومی:
اموالی هستند که مورد استفاده تمام مردم است و مالک خاص ندارد از قبیل پل ها، کاروانسراها ،آب انبارها ی عمومی و مدارس قدیمی و میدانگاههای عمومی،قنوات،کوچه هایی که آخر آنها مسدود نیست، شوارع عامه،طرق، و چاههایی که مورد استفاده عموم است را هیچکس نمیتواند تملک کند.(مواد 24 و 25 قانون مدنی)
2- اموال دولتی:
اموال دولتی که معد است برای مصالح یا انتفاعات عمومی مثل استحکامات و قلاع و خندق ها و خاکریزهای نظامی و قورخانه و اسلحه و ذخیره و سفاین جنگی و هم چنین اثاثیه و ابنیه و عمارات دولتی و سیم های تلگرافی دولتی و موزه ها و کتابخانه های عمومی،آثار تاریخی و امثال آنها و بالجمله آنچه از اموال منقوله و غیر منقوله که دولت به عنوان مصالح عمومی و منافع ملی در تحت تصرف دارد قابل تملک خصوصی نیست و هم چنین است اموالی که موافق مصالح عمومی به ایالت یا ولایت یا ناحیه یا شهری اختصاص یافته باشد(ماده26 قانون مدنی)
3-مجهول المالک:
اموال مجهول المالک با اذن حاکم یا مأذون از قِبَل او به مصارف فقرا میرسد(ماده 28 قانون مدنی) مالکیت به معنای مالک و صاحب چیزی بودن است.
هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع را دارد مگر در مواردی که قانون استثنا کرده است(ماده 30 قانون مدنی)
مالکیت کامل ترین حقی است که انسان میتواند بر مالی داشته باشد و سایر حقوق عینی از شاخه های آن است. مالک میتواند با هر شیوه که مایل است و با هر انگیزه ایی که دارد از عین مال خود بهره برداری کند یا آن را بی استفاده باقی بگذارد او حق دارد از ثمره ها و محصول مالی که در اختیار او است منتفع شود میتواند مال خود را از بین ببرد یا به دیگری منتقل کند .
انواع مالکیت:
مالکیت به دو دسته تقسیم میشود:
الف – مالکیت بر عین: رابطه بین فرد و شی یک رابطه مالکیت عینی است،عین به معنای شی میباشد و هر آنچه در عالم خارج و در واقعیت قابل لمس و حس است مانند مالکیتی که افراد نسبت به خانه،اتومبیل،تلفن همراه خود دارند.مالکیت عینی به مالک اجازه میدهد هر گونه تصرفی که خواست در مال خود انجام دهد از آن بهره برداری و استفاده کند ،بفروشد.
ب – مالکیت بر منافع: استفاده از منفعت ملک به عنوان مثال:شخصی خانه اش را در اختیار دیگری قرار میدهد تا در آن زندگی کند(مثل قرارداد اجاره)در این حالت مالک به مستاجر اجازه داده است تا از منفعت ملک برای مدت معین استفاده نماید.
ج – حق انتفاع :عبارت از حقی است که به موجب آن شخص میتواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاصی ندارد استفاده کند(ماده 40 قانون مدنی) عبارت است از حقوقی که فرد از منافع چیزی یا مالی (معمولاً مال غیر) بر خوردار میشود. در حقوق مدنی حق انتفاع عبارت است از حقی که به موجب آن شخص میتواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاصی ندارد، استفاده کند. در حق انتفاع، مال در مالکیت شخصی دیگر است و منافع نیز ملک شخص دیگری است و فقط شخص دارای حق انتفاع، حق استفاده و بهرهبرداری از آن را دارد، نه حق مالکیت بر آن. حق انتفاع نوعی مالکیت است که طی قراردادی به شخص واگذار میشود٬بنابراین اگر حق انتفاع روی مال غیرمنقول باشد، غیرمنقول تبعی و اگر روی مال منقول باشد منقول حکمی محسوب میشود.
انواع حق انتفاع
الف – عمری:به موجب عقدی از طرف مالک برای شخص،به مدت عمر خود یا عمر منتفع و یا عمر شخص ثالثی ،برقرار شده است.(ماده 41 قانون مدنی) حقی است که مالک به واسطه عقدی به میزان عمر خود یا منتفع و یا شخص دیگری تعیین می کند.
ب – رقبی: از طرف مالک برای مدت معینی مشخص میشود(ماده 42 قانون مدنی) حقی است که مالک به مدت معینی تعیین می کند.
پ – سکنی: اگر حق انتفاع عبارت از سکونت در مسکنی باشد سکنی یاحق سکنی نامیده میشود و این حق ممکن است بطریق عمری یابطریق رقبی برقرار شود. حق سکونت در ملک که می تواند بصورت رقبی یا عمری تعیین شود که به حق سکنی نیز معروف است.( ماده 43 قانون مدنی)
حبس مطلق: به طور مطلق و بدون ذکر مدت به فرد منتفع واگذار میشود. در این صورت مالک هرگاه بخواهد میتواند از حق انتفاعی که واگذار کرده است، رجوع کند و انصراف دهد. در هر صورت این حق تنها تا زمان فوت مالک باقی است و بعد از آن از بین میرود.
شرائط تحقق حق انتفاع:
1- حق انتفاع با عقد و قرارداد ایجاد میشود.
2- موضوع حق انتفاع باید مالی باشد که استفاده از آن موجب از بین رفتن خود مال و عین آن نباشد.
3- دارنده حق انتفاع (منتفع) باید در حین و زمان عقد موجود باشد.
4- در حق انتفاع، قبض و تسلط منتفع بر مال مورد انتفاع شرط صحت عقد میباشد.
حق انتفاع در موارد زیر از بین میرود:
1-در صورت انقضا مدت
2-در صورت تلف شدن مالی که موضوع انتفاع است(ماده51 قانون مدنی)
هـ – ارتفاق:حقی است برای شخص در ملک دیگری(ماده 93 قانون مدنی) در اصطلاح حقوقی نیز حق ارتفاق عبارت از حق ملکی در ملک دیگری است، برای کمال استفاده از ملک دارنده این حق. حقوقدانان در تعریف حق ارتفاق میگویند، حق ارتفاق حقی است که به موجب آن صاحب ملکی به اعتبار مالکیت خود، میتواند از ملک دیگری استفاده کند. مانند حق عبور، یا ناودان یا حق داشتن پنجره. مثلاً کسی برای آبیاری یا رفتن به ملک خود، میتواند از ملک دیگری عبور نماید. این حق از آثار مالکیت است.( صفائی، حسین- دوره مقدمات حقوق مدنی)
انواع ارتفاق:
ارتفاق قراردادی:
صاحبان املاک می توانند در ملک خود، هر حقی را که بخواهند نسبت به دیگری قرار دهند. در این صورت کیفیت استحقاق تابع قرارداد و عقدی است که مطابق آن حق داده شده است.
ارتفاق طبیعی:
هرگاه زمین یا خانه کسی مجرای فاضلاب یا آب باران زمین یا خانه دیگری بوده است، صاحب آن خانه یا زمین نمی تواند جلوگیری از آن کند مگر در صورتی که عدم استحقاق او معلوم شود.هرگاه کسی از قدیم در خانه یا ملک دیگری مجرای آب به ملک خود یا حق مرور داشته، صاحب خانه یا ملک نمی تواند مانع آب بردن یا عبور او از ملک خود شود و همچنین است سایر حقوق از قبیل داشتن در و شبکه و ناودان و حق شرب و غیره.
ارتفاق تبعی:
حق ارتفاق مستلزم وسایل انتفاع از آن نیز خواهد بود. مثل اینکه اگر کسی حق شرب از چشمه یا حوض یا آب انبار غیر را دارد، حق عبور تا آن چشمه یا حوض و آب انبار هم برای برداشتن آب دارد.ارتفاق تبعی، تنها در صورتی ایجاد می شود که جهت استفاده از حق اصلی ضروری باشد و صرفا برای اجرای حق اصلی نمی توان مدعی حق دیگری شد. ارتفاق تبعی تابع حق اصلی است و با از بین رفتن آن منتفی می شود.
و – حیازت مباحات:
اموالی که ملک اشخاص نمیباشد و افراد مردم میتوانند آن ها را مطابق مقررات مندرجه در این قانون و قوانین مخصوصه مربوطه به هر یک از اقسام مختلفه آنها تملک کرده و یا از آنها استفاده کنند مانند:اراضی موات: یعنی زمین هایی که معطل افتاده و آبادی و کشت و زرع در آنها نباشد.(ماده 27 قانون مدنی)
احیاء به معنای زنده کردن بوده و اصطلاحا به معنای آباد کردن آمده است. ماده 141 قانون مدنی، احیاء را این گونه تعریف میکند:«مراد از احیای زمین آن است که اراضی موات و مباحه را به وسیله عملیاتی که در عرف آباد کردن محسوب است، از قبیل زراعت، درختکاری، بناساختن و غیره قابل استفاده کنند.»موات به معنای مرده و بیروح است و اراضی موات، زمینهایی هستند که مالک ندارد و از آنها انتفاع برده نمیشود.
ز – تحجیر
شروع به احیاء، حق تقدمی ایجاد میکند که سایر داوطلبان تملک زمین را از رقابت با آغازکننده باز میدارد. این حق را حق تحجیر مینامند که مثال شایع آن دیوارکشی و محصور کردن زمین است.
تحجیر در صورتی در اراضی موات، حق اولویت ایجاد میکند که داری شرایط زیر باشد:
1-کاری که به عنوان تحجیر انجام میشود، به گونهای باشد که برای شروع در احیاء اراضی، آن را انجام میدهند؛ مانند کندن پی برای ساختن بنا یا شخم زدن برای زراعت کردن، زیرا برای احیاء ( آباد کردن) زمین، کارهای مزبور لازم است. بنابراین هرگاه کار انجامشده برای تحجیر مفید نباشد، مثل اینکه کسی در اطراف قطعه زمینی، یک برآمدگی از خاک درست کند، تحجیر محسوب نمیشود. 2- تحجیر باید به قصد احیاء باشد. لذا نظامیان که از محلی به محل دیگر حرکت میکنند تا چند روز در آنجا توقف کنند، اطراف زمینی را سنگچین کرده و آن را مسطح میکنند تا چادرهای خود را بزنند و سپس آن را رها کرده و میروند. عمل مزبور حق اولویت برای نظامیان ایجاد نمیکند. چون قصد احیاء ندارند. 3- مقداری را که تحجیرکننده میخواهد آن را احیاء کند، باید از عمل تحجیر معلوم باشد. چنان که هرگاه قطعه زمینی را احیاء کند، باید اطراف آن را سنگچین کند؛ در غیر این صورت هرگاه به طور مستقیم در یک طرف، سنگچیده شود، ایجاد حق تحجیر برای او نمیکند. 4- تحجیر کننده باید بتواند مقدار زمینی را که تحجیر کرده، احیاء نماید. و الا اگر به هر دلیلی قادر به احیاء آن نباشد، مثل این که قدرت مالی و یا دسترسی به وسائل لازم برای احیاء را نداشته باشد، تحجیر مزبور حق اولویت ایجاد نمیکند.
ح – حق مالکیت ناشی از عقود و تعهدات
عقد عبارت است ازاین که یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول آنها باشد(ماده 183 قانون مدنی) که از آثار عقود مالکیت عین یا منافع ناشی از عین می باشد.
ط – اخذ به شفعه:
به این معنا است که هر گاه مال غیر منقول قابل تقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی سهم خود را به شخص ثالث بفروشد شریک دیگر حق دارد به مقدار ثمن به مشتری بدهد و مبیع را تملک کند.(انصاری،مسعود و محمد علی طاهری- دانشنامه حقوق خصوصی)
ی- ارث
پس از قرارداد ارث شایع ترین وسیله تملک است در ارث نیز مانند قرارداد تملک از راه قرارداد صورت میگیرد ولی بر خلاف قرارداد که در آن انتقال با تراضی انجام میشود ارث وسیله قهری انتقال ترکه به بازماندگان متوفی است اراده مالک بیش از میزان ثلث ترکه در این انتقال قهری اثر ندارد.(کاتوزیان-ناصر_اموال و مالکیت)ارث به موت حقیقی یا به موت فرضی مورث تحقق می یابد(ماده 867 قانونه مدنی)
نظرات